تعریف دقیق مدیریت بازاریابی چیست؟
مدیریت بازاریابی یا مارکتینگ به عنوان فرایندی مدیریتی اجتماعی تعریف میشود که به وسیله آن افراد و گروهها از طریق تولید و مبادلهٔ کالا با یکدیگر، به امر تأمین نیازها و خواستههای خود اقدام میکنند. برای روشن شدن این تعریف باید اصطلاحات مهم نیاز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار را بررسی کرد.تعریف مدیریت بازاریابی یا مارکتینگ از نگاه کاتلر چیست؟
کاتلر بیان میدارد که بازاریابی علم و هنر جستجو، خلق و ارائه ارزش برای برطرف کردن نیازهای بازار همراه با سودآوری است. مارکتینگ نیازها و خواستههای تأمین نشده را شناسایی میکند. بازار آنها را تعریف میکند و با اندازهگیری بازارها، سود بالقوه آن را مشخص میکند. بازاریابی تشخیص میدهد که کدام بخش از بازار بیشترین پتانسیل را برای فروش محصول دارد. (درواقع محصول نیاز آنها را تأمین میکند) و متناسب با آن محصول یا خدمات را طراحی و ترویج میکند.تعریف مدیریت بازاریابی یا مارکتینگ از نگاه پیتر دراکر چیست؟
هدف بازاریابی شناخت و درک مشتری است تا محصول و خدمات مورد نظر کاملا با انتظارات آنها مطابقت داشته باشد و به خوبی به فروش برسد. وقتی شما مشتریان خود را بشناسید و مطمئن باشید که برند شما به راحتی برای مشتریان قابل پذیرش است، در آن صورت عشق متقابلی از بازاریابی دریافت می کنید و در آن موفق می شوید. به همین دلیل است که مدیریت بازاریابی در هر زمینه ای بسیار حائز اهمیت است.بازاریابی عمدتا تحت عنوان « هنر فروش محصولات » شناخته شده است. اما پیتر تراکر معتقد است که هدف بازاریابی رساندن میزان فروش به بالاترین حد ممکن است. به طور ایده آل، بازاریابی و مارکتینگ باید بر مشتری که آماده خرید است اثرگذار باشد. در مدیریت بازاریابی و فروش، بحث چرخه عمر محصول نیز مطرح است و اینکه این محصول تا چه زمانی می تواند در بازار بماند و به فروش ادامه بدهد. در نتیجه باید در طراحی قیف فروش در بازاریابی عمر محصول و نوع آن را نیز در نظر گرفت.
تاریخچه بازاریابی مربوط به چه دورانی است؟
قدمت تلاشهای صورتگرفته در این زمینه، ممکن است به قدمت تمدن بشر باشد. به اعتقاد برخی از افراد، این روند با تلاش برای ارائهی کالاها به شیوهی خاصی برای تجارت، آغاز شده است. تاریخچه بازاریابی با تلاش برای توسعهی ارتباطات متقاعدکننده برای فروش کالاها و خدمات آغاز شده و ریشه در چین و هند باستان دارد. شاید آن زمان، این فعالیت به عنوان یک کسب و کار بازاریابی شناختهشده نبوده است، اما ایدهی بازاریابی، آن زمان شکل گرفت و پیشرفت خود را آغاز کرد.تعیین اهداف بازاریابی چگونه است؟
باید به خاطر داشت که دستیابی به موفقیت تنها با تعریف اهداف به دست نمیآید بلکه علاوه بر تعریف دقیق و صحیح اهداف، گام بعدی اقدام جهت اندازهگیری درست و قابل اعتماد از اهداف است. انجام این نوع از اندازهگیری در اهداف بازاریابی میتواند در دورههای زمانی متنوعی نظیر سالانه، سه ماهه، ماهانه، هفتگی یا حتی روزانه به انجام برسد. در یک نگاه کلی توصیه میشود تا پس از تعیین معیارهای اصلی عملکرد، شاخصهایی برای ارزیابی آنها تعیین شود تا ردیابی میزان پیشرفت به سمت تحقق اهداف را به درستی امکانپذیر شود.شما میتوانید اهداف خود را در فایلی جداگانه ایجاد کنید تا بتوانید به صورت منحصر به فردی، منبعی برای مراجعه به اهداف شرکت خود داشته باشید. با رجوع به این فایل شما میتوانید به راحتی هر چیزی را ردیابی کنید؛ مثلاً اینکه چگونه هر یک از کمپینهای بازاریابی شما یا تولید محتوا به اهدافشان کمک کرده یا شما را در مسیر موفقیت، قدرت بیشتری بخشیده است. داشتن اطلاعات درست و اهداف بازاریابی مناسب و همینطور دادههای خوب میتواند روشی برای اثبات و بهبود استراتژی بازاریابی شما باشد.
باید بدانید که باید اهمیت ویژهای برای این نوع از اهداف قائل باشید. بازاریابی مقولهای بیش از یک امر تبلیغاتی ساده میباشد و نیاز به تعیین اهدافی مانند توسعه محصول و تقسیمبندی بازار، مدیریت برند یا نام تجاری، قیمت گذاری، توزیع و ارتباطات دارد. درک اینکه چگونه اهداف بازاریابی به شما کمک میکند تا تمام فعالیتهای فروش خود را هماهنگ کنید، بیشتر باعث خواهد شد تا شما بتوانید یک کسب و کار قوی و با آینده را ایجاد کنید.
مراحل و فرایند مدیریت بازاریابی
فرآیند مدیریت بازاریابی چطور تعریف میشود؟
برنامه استراتژیک، اهداف و رسالت کلی شرکت را تعیین میکند. در درون هر واحد فعالیت، بازاریابی برای رسیدن به اهداف مدیریت استراتژیک مساعدت لازم را به عمل می آورد. شرکت های هوشیار برای نظارت بر جریانات و تغییرات بازار و همسو شدن با آن به سیستم بازاریابی تکیه می کنند بعبارتی استراتژی مدیریت بازاریابی باید باید استراتژی های سطح کلان سازمان همسو باشد. تعریف مدیریت بازاریابی بطور کلی در فروش و تبلیغات ساده خلاصه نمیشود، بلکه عبارت است از یک فرآیند کامل برای هماهنگ کردن شرکت با بهترین فرصت ها. بنابراین فرآیند مدیریت بازاریابی این چنین تعریف می شود:- تجزیه و تحلیل فرصت های بازار
- انتخاب بازارهای هدف
- تهیه ترکیب عناصر بازاریابی
- اداره تلاشها و فعالیت های بازار
تجزیه و تحلیل فرصت های بازار (Market Analysis)
هر شرکتی باید توانایی تشخیص فرصت های جدید بازار را داشته باشد. هیچ شرکتی نمی تواند به محصولات و بازارهای فعلی خود برای همیشه وابسته باشد؛ زیرا محیطِ پیچیده و در حال تغییر، همواره فرصت ها و تهدید های جدیدی را به همراه دارد. شرکت باید دائما محیط و مشتریان را زیر نظر داشته باشد، به طوری که از تهدید ها مصون بماند و از فرصت های پیش آمده، نهایت استفاده را به عمل آورد. برای بقا چاره ای جز جستجوی راه های جدید برای ارائه ارزش و فایده به مصرف کنندگان وجود ندارد.شرکت ها ممکن است تصور کنند که با فرصت های کمی روبرو هستند. اما این عقیده فقط معلول قصور در تفکر استراتژیک این شرکت ها نسبت به نوع فعالیت و نقاط قوتشان است که از عدم فعالیت صحیح مدیریت بازاریابی در سازمان نشأت میگیرد. این یک امر مفروض و ثابت شده است که هر شرکتی با فرصت های زیادی روبرو است. شرکت ها می توانند به طور اتفاقی یا سیستماتیک به دنبال فرصت های جدید باشند. بسیاری از شرکت ها به آسانی و با باز نگهداشتن چشم و گوش خود نسبت به تغییرات بازار، ایده های جدیدی را کشف می کنند. در بسیاری از سازمان های بزرگ، وظیفه چشم بینای سازمان را بخش تحقیقات بازار در واحد مدیریت بازاریابی انجام میدهد که بسیاری از آنان برای تجزیه و تحلیل محیط بازاریابی از روشهای رسمی استفاده میکنند.
تمام فرصت ها برای یک شرکت مطلوب نیستند. هیچ امری قطعی نیست و این نکته را باید بدانید، تمام فرصت ها برای یک شرکت مطلوب نیستند. تشخیص فایده یک فرصت در مدیریت بازاریابی باید با منابع و اهداف شرکت تناسب داشته باشد. تلفن های سلولار، ماشین های فاکسی میل، تلویزیون های دفنیشن، وی سی آر، کامپیوترهای جیبی و بشقاب های ماهواره های خانگی از جمله بازارهای طلایی به شمار می روند ولی نه برای هر شرکتی. برای مثال، مک دونالد به دنبال فروش، رشد و سودآوری قابل توجه از طریق فروش غذای فوری است و محصولات یادشده اساسا مناسب برای بدست آوردن مزیت رقابتی چنین شرکتی نیستند. اگرچه شرکت مک دونالد دارای منابع قابل ملاحظه ای است، با این حال برای موفقیت در فروش محصولاتی با تکنولوژی بالا فاقد دانش فنی، تجربه مدیریت بازاریابی صنعتی و کانال های توزیع مخصوص موردنیاز این محصولات است.
هنگام تجزیه و تحلیل فرصت های بازار از طریق فرآیند مدیریت بازاریابی مشاهده میکنید که مدیران به اطلاعات زیادی نیازمندند. این نیازهای اطلاعاتی، بیشتر در مورد مصرف کنندگان و نحوه تصمیم گیری های خرید آنها است. مدیران در محیط بازاریابی به دنبال عوامل مهمی نظیر رقبا، عرضه کنندگان مواد اولیه، واسطه های فروش و مردم اند. آنها همچنین به اطلاعاتی در خصوص عوامل و نیروهای محیطی، نظیر نیروهای جمعیت شناختی، اقتصادی، طبیعی، تکنولوژیکی، سیاسی و فرهنگی نیاز دارند که مصرف کنندگان و شرکت را تحت تأثیر قرار می دهند. سیستم اطلاع رسانی بازاریابی، نیازهای اطلاعاتی مدیران بازاریابی را برآورده میکند. سپس اطلاعات مورد نیاز از منابع مختلفی شامل، مدارک داخلی، سرویس های اطلاعاتی بازاریابی و تحقیقات بازاریابی تهیه می گردند. آنگاه این اطلاعات در قالب صحیح و در زمان مقتضی در اختیار مدیرانی قرار می گیرند که به آنها نیازمندند.
مدیر بازاریابی یا مدیر مارکتینگ چه وظیفه ای دارد؟
- انتخاب بازار هدف (Targeting) و شناسایی رفتار مصرف کنندگان: شرکتها به این امر واقفند که در یک بازار مفروض، توانایی تأمین رضایت تمام مصرف کنندگان را ندارند یا حداقل جلب رضایت کلیه مصرف کنندگان به یک روش امکان پذیر نیست. چرا که در یک بازار، همواره تعداد زیادی مصرف کننده مختلف و با نیازهایی بسیار متفاوت وجود دارند و بعضی از شرکت ها برای خدمت به قسمت های مشخصی از بازار، در وضعیت بهتری قرار دارند. هر شرکت باید کل بازار را بررسی کند و آنگاه قسمت هایی از آن را برای خود انتخاب کند که در مقایسه با رقبا می تواند به نحوه سودآورتری بدان پاسخگو باشد. این بررسی محیطی در فرآیند مدیریت بازاریابی طی چهار مرحله زیر به اجرا میشود:
- اندازه گیری تقاضا و پیش بینی آن؛
- تقسیم بازار؛
- هدف گیری در بازار؛
- جایگاه یابی در بازار؛
- اندازه گیری تقاضا و پیش بینی آن: فرض کنید یک شرکت برای یک محصول بالقوه جدید، بازارهای موجود را بررسی میکند، این شرکت برآورد دقیقی از اندازه فعلی و آتی بازار و قسمت های مختلف آن نیازمند است. برای تخمین اندازه فعلی بازار، شرکت باید کالاهای رقیب را بشناسد و برآوردی از فروش این کالاها به دست آورد و آنگاه نسبت به بزرگ و کافی بودن حجم این بازار اطمینان حاصل کند.
آینده پژوهی در تخمین میزان رشد بازار
رشد بازار در آینده نیز اهمیت دارد بطوری که شرکت ها علاقه مندند وارد بازارهایی شوند که دورنمای رشد قابل قبولی را نوید میدهند. رشد بالقوه، خود احتمالا به نرخ رشد گروه های سنی، درآمد یا گروه هایی با ملیت های مختلف بستگی دارد. این رشد، ممکن است به تغییر و تحولات بزرگتری که در محیط روی می دهد نیز ارتباط داشته باشد. این تحولات، شامل تغییر در شرایط اقتصادی، نرخ جرائم و سبک زندگی است که همگی آنها باید توسط واحد مدیریت بازاریابی شناسایی و برآورد شود.برای مثال، بازار آتی برای اسباب بازی و پوشاک کودکان شدید به نرخ زاد و ولد فعلی، روند رفاه مصرف کننده و سبک زندگی رایج بستگی دارد. پیش بینی تأثیرات این نیروهای محیطی بسیار دشوار است، ولی برای تصمیم گیری در مورد بازار این کار باید صورت گیرد. طی فرآیند مدیریت بازاریابی که مدام در حال تکاپو است، کارشناسان اطلاعاتی شرکت احتمالا از روشهای پیچیده ای برای اندازه گیری و پیش بینی تقاضا استفاده خواهند کرد.
تقسیم بازار یا (Segmentation) در مدیریت بازاریابی
به فرآیند طبقه بندی مشتریان به گروه هایی با خصوصیات و نیازها یا رفتار مختلف، تقسیم بازار می گویند. فرض کنید میزان تقاضا در آینده به نظر خوب می رسد. در این حالت، شرکت باید در مورد نحوه ورود به این قسمت از مدیریت بازاریابی تصمیم گیری کند. یک بازار، خود از انواع مشتری، محصولات و نیازها تشکیل می شود و این وظیفه بازاریاب (Marketer) است که تعیین کند کدام قسمت این بازار شانس دستیابی به اهداف شرکت را بیشتر میکند. مصرف کنندگان را می توان بر اساس عوامل مختلف، به شرح زیر طبقه بندی کرد:- عوامل جغرافیایی (منطقه، شهر)
- عوامل جمعیت شناختی (جنس، سن، درآمد و تحصیلات)
- عوامل روانشناختی (طبقه اجتماعی و سبک زندگی)
- عوامل رفتاری (نرخ مصرف، مزایای مورد انتظار و اوقات خرید)
ویژگی های بازار و نحوه تقسیم بندی بازار
هر بازار از قسمت های مختلفی تشکیل می شود ولی هر نوع قسمت بندی بازار، به طور مساوی مفید فایده نخواهد بود. برای مثال، تی لنول از طریق تقسیم بازار خود به مصرف کنندگان مؤنث و مذکر، نفع چندانی نخواهد برد، زیرا اگر این دو گروه نسبت به یک محرک بازاریابی، پاسخ مشابهی نشان دهند، یک قسمت بازار، از مصرف کنندگانی تشکیل می شود که نسبت به مجموعه ای از محرک های بازاریابی از خود پاسخ مشابهی نشان می دهند و همین نکته میتواند فرآیند تقسیم بازار و تشخیص رفتار مشتری را تحت تأثیر قرار دهد.در بازار اتومبیل، مصرف کنندگانی که راحت ترین و بزرگترین اتومبیل را بدون توجه به قیمت آن انتخاب می کنند، تشکیل یک قسمت بازار را می دهند و مابقی قسمت های بازار، شامل خریدارانی است که اساسا به قیمت و صرفه جویی حین استفاده توجه دارند و نیز کسانی که به دنبال سبک و شأن اجتماعی اند و آنهایی که خواهان زیبایی و کارآیی بالایی هستند، یا خریدارانی که به دنبال دوام و ایمنی اند. تولید یک مدل اتومبیل که انتخاب اول خریداران هر یک از این قسمت های بازار باشد، دشوار خواهد بود. سیاستی که در مدیریت بازاریابی نیاز به آن نیاز داریم، بصورت عاقلانه و منطقی این است که شرکت ها کلیه تلاش های خود را بر نیازهای برجسته و شاخص یک قسمت یا بیشتر از یک قسمت بازار متمرکز کنند. بدین ترتیب، برای ارزیابی جذابیت قسمتی از بازار در مقام یک فرصت بازاریابی، باید خصوصیات جغرافیایی، جمعیت شناختی رفتاری و سایر ویژگی های هر قسمت بازار، مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.